معنی disorderly conduct به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

American: ˌdɪˈsɔːrdərlikənˈdəkt British: dɪsˈɔːdəlikənˈdʌkt

معنی

noun

حقوق رفتار خلاف نظم عمومی، آشوبگری، آشوب‌انگیزی، فتنه‌گری

لغات تخصصی حقوق در انگلیسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disorderly conduct

noun disturbance caused by a minor legal offense

Synonyms: aggro, breach of peace, disorder, disorderliness, disorderly behavior, disruption, disruptiveness, disturbance of the peace, hoodlumism, hooliganism, riotousness, rowdiness, rowdyism, ruffianism

ارجاع به لغت disorderly conduct

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «disorderly conduct» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disorderly-conduct

لغات نزدیک disorderly conduct

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return