فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pro Forma

ˌproʊ ˈfɔːrmə ˌprəʊ ˈfɔːmə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective adverb formal
    تشریفاتی
    • - a pro forma declaration of loyalty
    • - اعلام وفاداری تشریفاتی
    • - a pro forma coronation
    • - تاج‌گذاری تشریفاتی
  • noun
    (بازرگانی) فاکتور مقدماتی، پیش‌فاکتور، پیش‌برگ
    • - Please return the enclosed pro forma.
    • - لطفاً پیش‌فاکتور ضمیمه‌شده را برگردانید.
    • - Please change change the amount of pro forma.
    • - لطفاً مبلغ فاکتور مقدماتی را تغییر دهید.
  • adjective countable
    (حسابداری و امور مالی) نتیجه‌‌ی مالی نهایی‌نشده، صورت مالی حسابرسی‌نشده
    • - pro forma earnings
    • - درآمد نهایی‌نشده
    • - Losses of £100m in the first half were more than double the total for a year earlier on a pro-forma basis.
    • - بر اساس صورت مالی نهایی‌نشده، ضرر ۱۰۰ میلیون پوندی در نیمه‌ی اول سال، بیش از دو برابر مجموع زیان یک سال قبل بود.
  • adjective
    (نامه‌نگاری و ارتباطات) پیش‌نویس
    • - a pro forma document
    • - سند پیش‌نویس
    • - a pro forma letter
    • - نامه‌ی پیش‌نویس
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pro forma

  1. adjective, adverb as a formality
    Synonyms: as a matter of form, done as a formality, for form's sake, perfunctory

ارجاع به لغت pro forma

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pro forma» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/proforma

لغات نزدیک pro forma

پیشنهاد بهبود معانی