Humanities

    hjuˈmænɪt̬iz hjuˈmænɪt̬iz
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun plural
    علوم انسانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - The humanities include the study of all languages and literature, the arts, history, and philosophy.
    - علوم انسانی مشتمل‌بر مطالعه‌ی همه‌ی زبان‌ها و ادبیات، هنر، تاریخ و فلسفه است.
    - I met him when he taught Humanities at the University of Minnesota in the early fifties.
    - زمانی با او دیدار کردم که در اوایل دهه‌ی پنجاه در دانشگاه مینه‌سوتا به تدریس علوم انسانی مشغول بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد humanities

    1. noun liberal arts
      Synonyms: humanistic discipline, letters, belles-lettres, arts, the fine arts, languages, the classics, philosophy

    ارجاع به لغت humanities

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «humanities» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/humanities

    لغات نزدیک humanities

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند