فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hired

haɪrd haɪəd

سوم‌شخص مفرد:

hires

وجه وصفی حال:

hiring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1

استخدام‌شده، مستخدم، اجیرشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The newly hired employee quickly adapted to their new role.

کارمند تازه‌استخدام‌شده به سرعت با نقش جدیدش وفق یافت.

The hired manager has implemented several successful strategies.

مدیر استخدام‌شده استراتژی‌های موفق زیادی را اجرا کرده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a hired assassin

قاتلی اجیرشده

Farmer and his hired man were eating breakfast.

کشاورز و مستخدمش مشغول خوردن صبحانه بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hired

  1. adjective employed to do a particular job
    Synonyms:
    working employed busy contracted signed up

Collocations

hired girl

کلفت (به‌ویژه در خانه‌های روستایی و مزارع)

ارجاع به لغت hired

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hired» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hired

لغات نزدیک hired

پیشنهاد بهبود معانی