فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unstrung

ˌʌnˈstrʌŋ ˌʌnˈstrʌŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • verb - transitive adjective
    زمان گذشته اسم مفعول : unstring
  • verb - transitive adjective
    عصبی، آشفته
  • verb - transitive adjective
    (راکت تنیس و غیره - کمان و غیره) دارای زه یا تارهای شل یا در‌آورده‌شده، بی‌زه، بی‌تار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unstrung

  1. adjective Lacking physical strength; said of things
    Synonyms: unnerved, nervous, upset

ارجاع به لغت unstrung

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unstrung» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unstrung

لغات نزدیک unstrung

پیشنهاد بهبود معانی