زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

لجوج به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / lajooj /

ornery, obstinate, obdurate, refractory, willful, contrary, hardheaded, stiff-necked, pigheaded, stubborn, balky, dogged, mulish, perverse, intractable, splenetic, cussed

ornery

obstinate

obdurate

refractory

willful

contrary

hardheaded

stiff-necked

pigheaded

stubborn

balky

dogged

mulish

perverse

intractable

splenetic

cussed

لجباز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

شوهرش لجوج و کج‌خلق است.

Her husband is mulish and bad-tempered.

مدیر لجوج از گوش دادن به هرگونه پیشنهاد یا ایده از سوی کارکنانش امتناع کرد.

The hardheaded boss refused to listen to any suggestions or ideas from his employees.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد لجوج

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:

ارجاع به لغت لجوج

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «لجوج» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/لجوج

لغات نزدیک لجوج

پیشنهاد بهبود معانی