naughty, mischievous, jackanapes, disobedient, bad, unruly, wanton, pesky, intractable, elfish, punkish, rascally, impish
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک دسته بچهی تخس
a bunch of unruly children
بچهی تخس
a wanton child
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تخس» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تخس