فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سرکش به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

یاغی، عصیانگر

فونتیک فارسی

sarkesh
صفت

refractory, unruly, rebellious, recalcitrant, turbulent, insurgent, obstinate, intractable, insubordinate, mutinous, untamed, forward, unbowed, gamy, tearaway, ungovernable, wanton, rambunctious, vicious, wayward, mulish, unbroken, disobedient, stroppy, unyielding, stubborn, oblique

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

دوشیدن شیر آن گاو سرکش دشوار بود.

The gamy cow was hard to milk.

بر امیال سرکش خود چیره شدن

to subdue one's unruly desires

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرکش

  1. مترادف:
    بدرام بدرفتار تخس چموش طاغی عاصی عصیانگر طغیانگر فرمان‌ناپذیر گردنکش لجام‌گسیخته مارد متجاسر متمرد ناجم نافرمان وحشی یاغی
    متضاد:
    رام

ارجاع به لغت سرکش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرکش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرکش

لغات نزدیک سرکش

پیشنهاد بهبود معانی