فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

گردنکش به انگلیسی

معنی

فونتیک فارسی

gardankesh

defiant, disobedient, insurgent, outlaw, ruffian

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد گردنکش

  1. مترادف:
    سرکش طاغی عاصی عصیانگر گردن‌فراز مارد متجاسر متمرد مستکبر ناجم نافرمانبردار نافرمان یاغ یاغی
    متضاد:
    فرمانبردار مطیع

ارجاع به لغت گردنکش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گردنکش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گردنکش

لغات نزدیک گردنکش

پیشنهاد بهبود معانی