جسور به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

بی‌باک، شجاع، نترس

فونتیک فارسی

jasoor
صفت
bold, daring, dauntless, devil-may-care, fearless, brave, undaunted, intrepid, spunky, plucky, gusty, nervy

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- او زن جسوری است که هر خطری را به جان می‌خرد.

- She is a brave woman who is willing to take risks.

- سرباز جسور بی‌تامل وارد مبارزه شد.

- The dauntless soldier charged into battle without hesitation.
گستاخ

فونتیک فارسی

jasoor
صفت
audacious, forward, boldfaced, defiant, assertive, brash, pesky, bold, presumptuous, bumptious, aggressive

- بچه‌ی جسور به خاطر بدرفتاری‌اش عذرخواهی نمی‌کرد.

- The defiant child refused to apologize for his misbehavior.
دختر یا زن جوان
minx
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جسور

ارجاع به لغت جسور

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جسور» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جسور

لغات نزدیک جسور

پیشنهاد بهبود معانی