گذشتهی ساده:
improvisedشکل سوم:
improvisedسومشخص مفرد:
improvisesوجه وصفی حال:
improvisingبیدرنگ ساختن، در لحظه ساختن، بداههگویی کردن، فیالبداهه گفتن، سرهمبندی کردن
He lost the text of his speech and had to improvise.
او متن سخنرانی خود را گم کرد و مجبور به بداههگویی شد.
to improvise a solution to a problem
برای مسئلهای راهحل در لحظه ساختن
to improvise a bed out of leaves and branches
از شاخ و برگ بستر خواب سرهمبندی کردن
بداههنوازی کردن، فیالبداهه نواختن، بداههخوانی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The jazz band loves to improvise during their live performances.
گروه جاز عاشق بداههنوازی کردن در طول اجراهای زندهی خود هستند.
The singer had to improvise a song.
خواننده مجبور شد یک آهنگ را بداههخوانی کند.
کلمهی «Improvise» در زبان فارسی به «بداههپردازی کردن»، «فیالبداهه انجام دادن»، یا «ابتکار به خرج دادن» ترجمه میشود.
«Improvise» فعلی است که به توانایی انجام کاری بدون آمادگی قبلی، و معمولاً با استفاده از منابع یا شرایط در دسترس، اشاره دارد. این واژه در اصل از واژهی لاتین improvisus به معنی «غیرمنتظره» گرفته شده و در زبان انگلیسی کاربردی گسترده در زمینههای هنری، ارتباطی، حرفهای و حتی در زندگی روزمره دارد. کسی که بتواند موقعیتهای غیرمنتظره را بهخوبی مدیریت کند یا بدون برنامهریزی قبلی راهحلی خلاقانه ارائه دهد، در واقع دارد «improvise» میکند.
در موسیقی و هنرهای نمایشی، «improvisation» یا بداههپردازی یکی از ارکان خلاقیت به شمار میرود. نوازندهای که بدون نت نوشتهشده موسیقی خلق میکند، یا بازیگری که در لحظه و بدون متن قبلی دیالوگ میگوید، در حال بداههپردازی است. سبکهای موسیقی مانند جَز (jazz) و فرمهای تئاتری مانند «تئاتر بداهه» بهطور کامل بر اساس همین اصل شکل گرفتهاند. این نوع اجراها بر توان ذهنی، تمرکز، انعطافپذیری و خلاقیت بیدرنگ هنرمند تکیه دارند.
در زندگی حرفهای نیز «improvise» مهارتی مهم و کاربردی است. بسیاری از مشاغل – بهویژه آنهایی که با ارتباط انسانی، تصمیمگیری سریع یا شرایط بحرانی سروکار دارند – از کارمندان انتظار دارند که بتوانند در لحظه راهحلهای ابتکاری ارائه دهند. برای مثال، یک مدرس ممکن است در مواجهه با اختلال فنی در ارائهی خود، موضوع را به شکل دیگری پیش ببرد، یا یک مدیر پروژه هنگام مواجهه با تأخیر در منابع، راهحلی جایگزین ارائه کند. در این موارد، «improvisation» به معنی سازگاری خلاقانه با شرایط جدید است.
از منظر روانشناسی و توسعهی فردی، توانایی «improvise» نشانهای از هوش هیجانی، انعطافپذیری شناختی و اعتماد به نفس است. افرادی که از عهدهی موقعیتهای پیشبینینشده برمیآیند و میتوانند با کمترین منابع، بیشترین بهرهبرداری را داشته باشند، معمولاً از نظر ذهنی چابکتر و خلاقترند. این مهارت در موقعیتهایی مانند سخنرانی ناگهانی، مکالمهی غیرمنتظره، یا حتی در سفر و شرایط اضطراری، ارزشمند و تعیینکننده است.
«Improvise» فقط به معنای انجام کاری بدون برنامهریزی نیست؛ بلکه هنر سازگار شدن با موقعیت و خلق چیزی مفید، حتی در نبود امکانات مطلوب است. در جهانی که تغییرات سریع و ناپیوستگی بخشی از زندگی روزمره است، داشتن ذهنی بداههپرداز میتواند به موفقیت فردی و حرفهای کمک شایانی کند. در واقع، بداههپردازی یکی از زیباترین نمودهای خلاقیت انسانی در لحظه است.
گذشتهی ساده improvise در زبان انگلیسی improvised است.
شکل سوم improvise در زبان انگلیسی improvised است.
وجه وصفی حال improvise در زبان انگلیسی improvising است.
سومشخص مفرد improvise در زبان انگلیسی improvises است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «improvise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/improvise