شکل نوشتاری دیگر این لغت: money-changer
اقتصاد صراف
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
I found a reliable money changer near my hotel that gave me a fair exchange rate.
صراف قابل اعتمادی در نزدیکی هتلم پیدا کردم که نرخ برابری خوبی به من داد.
The money changer charged a high commission for converting my currency.
صراف برای تبدیل ارز من کارمزد بالایی گرفت.
انگلیسی آمریکایی دستگاه پول خردکنی (تبدیل پول)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The money changer at the bank was out of service.
دستگاه پول خردکنی بانک از کار افتاده بود.
I stopped by the arcade to exchange my bills for coins at the money changer.
کنار مال توقف کردم تا با دستگاه پول خردکنی، اسکناسهایم را به سکه تبدیل کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «money changer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moneychanger