امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

همراه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

همسفر

فونتیک فارسی

hamraah
اسم
fellow traveler, companion, companion of the road, fellow wayfarer, fellow passenger

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- همراه شدن

- to travel with

- الهه و دو نفر از همراهانش در همدان توقف کردند

- Elahe and two of his fellow travelers stopped in Hamedan
چیزی که با چیز دیگری باشد

فونتیک فارسی

hamraah
اسم
something that comes together with something else, accompaniment

- آواز به همراه پیانو

- the piano accompaniment to a song

- او برادرش را همراه خود آورد.

- He brought his brother along.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد همراه

  1. مترادف:
    دوست رفیق موتلف متحد متفق ملازم ندیم ندیمه همقدم همگام یار
  1. مترادف:
    پابه‌پا

ارجاع به لغت همراه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همراه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/همراه

لغات نزدیک همراه

پیشنهاد بهبود معانی