زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

معشوق به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / ma'shoogh /

loved one, lover, one who is loved by another, paramour, boyfriend, girlfriend, sweetheart, beloved, idol, valentine, partner, mistress, flame, luv

loved one

lover

one who is loved by another

paramour

boyfriend

girlfriend

sweetheart

beloved

idol

valentine

partner

mistress

flame

luv

یار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

او در تاریکی شب دزدانه به اتاق معشوق رفت.

He stole to his mistress' chamber under the cloak of night.

در شام عید شکرگزاری معشوقم را به خانواده‌ام معرفی کردم.

I introduced my boyfriend to my family at Thanksgiving dinner.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد معشوق

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
متضاد:
مترادف:

ارجاع به لغت معشوق

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «معشوق» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/معشوق

لغات نزدیک معشوق

پیشنهاد بهبود معانی