به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Deregulation

ˌdiːreɡjəˈleɪʃn ˌdiːreɡjəˈleɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    اقتصاد عدم نظارت دولت، حذف نظارت یا محدودیت
    • - the deregulation of the financial markets
    • - حذف نظارت دولت بر بازارهای مالی
    • - Since deregulation, banks are permitted to set their own interest rates.
    • - از زمانی که نظارت دولت برداشته شده است، بانک‌ها می‌توانند نرخ بهره‌ی خود را تصویب کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد deregulation

  1. noun the removal of imposed
    Synonyms: controls on a system disinvolvement, free competition, free enterprise, free trade, isolationism, laissez-faire, liberalism, noninterference, nonintervention, self-regulating market

ارجاع به لغت deregulation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deregulation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deregulation

لغات نزدیک deregulation

پیشنهاد بهبود معانی