آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۵ تیر ۱۴۰۴

    Guideline

    ˈɡaɪdlaɪn ˈɡaɪdlaɪn

    شکل جمع:

    guidelines

    معنی guideline | جمله با guideline

    noun C1

    راهبرد، راهنما، رهنمون، شاقول

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    the new guidelines for fighting addiction

    دستورالعمل‌های جدید برای مبارزه با اعتیاد

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد guideline

    1. noun direction
      Synonyms:
      instruction guidance rule guide clue signal mark marker key precept ground rule standard procedure protocol code

    سوال‌های رایج guideline

    معنی guideline به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «guideline» در زبان فارسی به «راهنما»، «راهنمای عمل»، یا «دستورالعمل» ترجمه می‌شود.

    «Guideline» واژه‌ای است که در حوزه‌های مختلف از جمله پزشکی، آموزش، مدیریت، سیاست‌گذاری، مهندسی و زندگی روزمره کاربرد دارد. این واژه به مجموعه‌ای از توصیه‌ها، اصول یا قواعد اشاره دارد که برای کمک به تصمیم‌گیری، انجام درست یک فعالیت، یا استانداردسازی فرایندها تدوین می‌شود. برخلاف قوانین الزام‌آور، راهنماها معمولاً جنبه‌ی پیشنهادی دارند، اما در بسیاری از موقعیت‌ها، رعایت آن‌ها برای دستیابی به کیفیت، ایمنی یا کارایی بالا ضروری است.

    در دنیای پزشکی، «guidelines» نقش حیاتی ایفا می‌کنند. سازمان‌های سلامت جهانی، انجمن‌های تخصصی یا وزارت‌خانه‌های بهداشت معمولاً دستورالعمل‌هایی برای تشخیص و درمان بیماری‌ها تدوین می‌کنند. این راهنماها بر اساس آخرین شواهد علمی و پژوهش‌ها تهیه می‌شوند و به پزشکان کمک می‌کنند تصمیمات دقیق‌تری اتخاذ کنند. برای مثال، راهنمای درمان دیابت یا کووید-۱۹ به تیم‌های درمانی نشان می‌دهد که در شرایط مختلف چه اقداماتی انجام دهند.

    در آموزش، راهنماها به معلمان، دانش‌آموزان و برنامه‌ریزان کمک می‌کنند تا مسیر مشخصی برای یادگیری و تدریس داشته باشند. برای نمونه، یک راهنمای آموزشی ممکن است مشخص کند که در یک سطح تحصیلی، چه مهارت‌هایی باید آموزش داده شود و از چه منابعی استفاده گردد. در همین راستا، آزمون‌ها، تکالیف و حتی نوع تعامل آموزشی بر اساس همین دستورالعمل‌ها شکل می‌گیرند.

    در مدیریت پروژه و سازمان‌ها، «guideline» ابزاری برای استانداردسازی و بهینه‌سازی فرآیندهاست. راهنماهایی برای نوشتن گزارش، اجرای پروژه، ارزیابی عملکرد یا حتی رفتار سازمانی، به کارکنان کمک می‌کند تا در چارچوب مشخص و هماهنگ عمل کنند. این کار باعث کاهش خطا، افزایش شفافیت، و تسریع در پیشرفت کارها می‌شود.

    در زندگی روزمره نیز افراد با انواع مختلف راهنماها روبه‌رو هستند: از راهنمای نصب لوازم خانگی گرفته تا دستورالعمل استفاده از دارو، راهنمای سفر، یا توصیه‌های غذایی. این نوع دستورالعمل‌ها، گرچه الزامی نیستند، اما پیروی از آن‌ها باعث می‌شود کارها سریع‌تر، آسان‌تر و با ریسک کمتر انجام شوند.

    کلمه‌ی «guideline» نماد نظم و شفافیت است؛ مجموعه‌ای از نشانه‌ها و مسیرها که ما را در تصمیم‌گیری‌ها یاری می‌دهد. رعایت آن، به معنای حرکت آگاهانه در مسیرهای مشخص است، مسیری که پیش از ما آزموده شده یا با دانش تخصصی طراحی شده است تا از خطا و سردرگمی بکاهد.

    شکل جمع guideline چی میشه؟

    شکل جمع guideline در زبان انگلیسی guidelines است.

    ارجاع به لغت guideline

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «guideline» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/guideline

    لغات نزدیک guideline

    • - guidebook
    • - guided missile
    • - guideline
    • - guideling
    • - guidepost
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.