شکل جمع:
fuguesموسیقی فوگ (قطعهی موسیقی که در آن چند تن پشت سر هم دنبالهی آواز را میگیرند)، نوعی آلت بادی موسیقی
The pianist performed a stunning fugue that blended different melodies.
این پیانیست یک فوگ جذاب که ملودیهای مختلفی با هم ترکیب شده بود را اجرا کرد.
The fugue showcased the virtuosity of the orchestra's musicians as they played in perfect harmony.
فوگ مهارت نوازندگان ارکستر را که در هماهنگی کامل مینواختند، به نمایش گذاشت.
روانشناسی فوگ، فرار، گریز (یک دورهی کوتاه که به نظر میرسد فرد در حالت نیمههوشیار است.)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The fugue caused him to make decisions he would never have made in his right mind.
فوگ باعث شد او تصمیماتی بگیرد که هرگز با ذهن درستش نمیگرفت.
During her fugue, Sarah cleaned the entire house without any recollection of doing so.
سارا در طول فوگ خود، تمام خانه را بدون اینکه به یاد داشته باشد، تمیز کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fugue» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fugue