فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Huckster

ˈhʌkstər ˈhʌkstə ˈhʌkstə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    دوره‌گرد، دست‌فروش، آدم مزدور، آدم پست و خسیس، چکوچانه زدن
    • - The car was not what the hucksters had promised to them.
    • - اتومبیل، آن چیزی نبود که فروشندگان نادرست به آن‌ها قول داده بودند.
    • - Javad used to huckster tomatoes.
    • - جواد، فروشنده دوره‌گرد گوجه‌فرنگی بود.
    • - Salesmen huckstered over prices.
    • - فروشندگان سر قیمت دغل‌بازی می‌کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد huckster

  1. noun peddler
    Synonyms: colporteur, costermonger, hawker, pitchperson, salesperson, seller, street seller, street vendor

ارجاع به لغت huckster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «huckster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/huckster

لغات نزدیک huckster

پیشنهاد بهبود معانی