فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Huckster

ˈhʌkstər ˈhʌkstə ˈhʌkstə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

دوره‌گرد، دست‌فروش، آدم مزدور، آدم پست و خسیس، چکوچانه زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The car was not what the hucksters had promised to them.

اتومبیل، آن چیزی نبود که فروشندگان نادرست به آن‌ها قول داده بودند.

Javad used to huckster tomatoes.

جواد، فروشنده دوره‌گرد گوجه‌فرنگی بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Salesmen huckstered over prices.

فروشندگان سر قیمت دغل‌بازی می‌کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد huckster

  1. noun peddler
    Synonyms:
    seller salesperson street vendor street seller hawker pitchperson costermonger colporteur

ارجاع به لغت huckster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «huckster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/huckster

لغات نزدیک huckster

پیشنهاد بهبود معانی