فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hyperbolize

گذشته‌ی ساده:

hyperbolized

شکل سوم:

hyperbolized

سوم‌شخص مفرد:

hyperbolizes

وجه وصفی حال:

hyperbolizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

گزافه‌گویی کردن، اغراق کردن، مبالغه کردن، بزرگ‌نمایی کردن، غلو کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She tends to hyperbolize her achievements to impress others.

او تمایل دارد که برای تحت‌تأثیر قرار دادن دیگران، در مورد دستاوردهایش اغراق کند.

Stop hyperbolizing the situation—it’s not as bad as you say.

دست از مبالغه کردن در مورد این وضعیت بردار، آن‌قدرها هم که می‌گویی بد نیست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hyperbolize

  1. verb to make (something) seem greater than is actually the case
    Synonyms:
    exaggerate overstate amplify magnify inflate overcharge overdraw hyperbolise

ارجاع به لغت hyperbolize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hyperbolize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hyperbolize

لغات نزدیک hyperbolize

پیشنهاد بهبود معانی