گذشتهی ساده:
hyperbolizedشکل سوم:
hyperbolizedسومشخص مفرد:
hyperbolizesوجه وصفی حال:
hyperbolizingگزافهگویی کردن، اغراق کردن، مبالغه کردن، بزرگنمایی کردن، غلو کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She tends to hyperbolize her achievements to impress others.
او تمایل دارد که برای تحتتأثیر قرار دادن دیگران، در مورد دستاوردهایش اغراق کند.
Stop hyperbolizing the situation—it’s not as bad as you say.
دست از مبالغه کردن در مورد این وضعیت بردار، آنقدرها هم که میگویی بد نیست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hyperbolize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hyperbolize