فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Chips

tʃɪps tʃɪps tʃɪps

گذشته‌ی ساده:

chipped

شکل سوم:

chipped

وجه وصفی حال:

chipping

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

پول خرد، سکه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

You've got chips?

پول خرد داری؟

I'm out of chips.

پول خردم تمام شده.

noun plural

غذا و آشپزی چیپس (اغلب برای سیب‌زمینی به کار می‌رود)، سیب‌زمینی سرخ‌کرده (انگلیسی بریتانیایی)، چیپس سیب‌زمینی (انگلیسی آمریکایی)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Did you order chips?

سیب‌زمینی سرخ‌کرده سفارش‌ دادی؟

cravings for chips or chocolate

هوس شکلات و سیب‌زمینی سرخ‌کرده کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chips

  1. noun substitute for money; money
    Synonyms:
    money currency coin scratch play money markers

Collocations

fish and chips

فیش‌اَندچیپس، خوراک ماهی و سیب‌زمینی سرخ‌کرده

Idioms

let the chips fall where they may

هرچه پیش آید خوش آید، هرچه بادا باد

ارجاع به لغت chips

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chips» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chips

لغات نزدیک chips

پیشنهاد بهبود معانی