گذشتهی ساده:
chippedشکل سوم:
chippedوجه وصفی حال:
chippingپول خرد، سکه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
You've got chips?
پول خرد داری؟
I'm out of chips.
پول خردم تمام شده.
غذا و آشپزی چیپس (اغلب برای سیبزمینی به کار میرود)، سیبزمینی سرخکرده (انگلیسی بریتانیایی)، چیپس سیبزمینی (انگلیسی آمریکایی)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Did you order chips?
سیبزمینی سرخکرده سفارش دادی؟
cravings for chips or chocolate
هوس شکلات و سیبزمینی سرخکرده کردن
فیشاَندچیپس، خوراک ماهی و سیبزمینی سرخکرده
let the chips fall where they may
هرچه پیش آید خوش آید، هرچه بادا باد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chips» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chips