-
Noun
Plural
پول خرد، سکه
-
- You've got chips?
- - پول خرد داری؟
-
- I'm out of chips.
- - پول خردم تمام شده.
-
Noun
Plural
غذا و آشپزی
چیپس (اغلب برای سیبزمینی به کار میرود)، سیبزمینی سرخکرده (انگلیسی بریتانیایی)، چیپس سیبزمینی (انگلیسی آمریکایی)
-
- Did you order chips?
- - سیبزمینی سرخکرده سفارش دادی؟
-
- cravings for chips or chocolate
- - هوس شکلات و سیبزمینی سرخکرده کردن
مترادف و متضاد chips
-
Noun substitute for money; money
Synonyms: coin, currency, markers, play money, scratch