با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Semiconductor

ˌsemikənˈdʌktər ˌsemikənˈdʌktə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
نیمه‌رسانایی، جسم نیمه‌هادی (مثل ژرمانیوم وسیلیکون)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun
نیمه هادی، نیمرسانا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد semiconductor

  1. noun A substance as germanium or silicon whose electrical conductivity is intermediate between that of a metal and an insulator; its conductivity increases with temperature and in the presence of impurities
    Synonyms: semiconducting material
  2. noun A conductor made with semiconducting material
    Synonyms: semiconductor device, semiconductor unit

ارجاع به لغت semiconductor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «semiconductor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/semiconductor

لغات نزدیک semiconductor

پیشنهاد بهبود معانی