لبهی تیغ، وضع حساس، موقعیت حساس
The negotiation between the two countries was on a knife-edge, with tensions rising and the possibility of conflict looming.
مذاکرات بین دو کشور با افزایش تنشها و احتمال بروز درگیری در لبهی تیغ بود.
The stock market was on a knife-edge, with investors anxiously watching for any signs of a downturn.
بازار سهام در وضع حساسی بود و سرمایهگذاران با نگرانی نشانههای رکود را دنبال میکردند.
لبهی چاقو (و هر چیز برندهی مشابه دیگر)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The chef carefully balanced the tomato on the knife-edge before slicing it even pieces.
سرآشپز با دقت گوجهفرنگی را روی لبهی چاقو متعادل کرد و سپس آن را به یکدست برش داد.
Be careful with that knife-edge! It's very sharp and can easily cut through your finger.
مراقب لبهی چاقو باش! بسیار تیز است و بهراحتی میتواند انگشتت را ببرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «knife-edge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/knife-edge