(وسیله) دتکتور، ردیاب، یابنده، کشفکننده، موجیاب، آشکارگر، آشکارکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The smoke detector alerted us to the fire.
دتکتور دود ما را از آتشسوزی آگاه کرد.
The radar detector helped him avoid tickets.
ردیاب رادار به او کمک کرد تا از بلیطهای غیرمجاز جلوگیری کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «detector» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/detector