شکل جمع:
dicksناپسند کیر
His dick was so small.
کیرش خیلی کوچیک بود.
He whipped out his dick in public.
پیش چشم مردم کیرش رو درآورد.
ناپسند کیری، کیر خر (اشاره به آدم احمق)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I don't want to work with that dick anymore.
دیگه نمیخوام با اون کیر خر کار کنم.
Don't be a dick, apologize for what you did.
کیری نباش، بابت کاری که کردی عذرخواهی کن.
انگلیسی آمریکایی قدیمی ناپسند کارآگاه
The thief was caught by the dick.
کارآگاه دزد را دستگیر کرد.
The dick solved the case in just a few hours.
کارآگاه پرونده را تنها در عرض چند ساعت حل کرد.
انگلیسی بریتانیایی ناپسند یارو، مرد
He's an odd dick, but he's got a heart of gold.
اون یه یاروی عجیبوغریبه اما قلب مهربونی داره.
I can't believe she's dating an odd dick like him.
نمیتونم باور کنم که اون با یه مرد عجیبوغریبی مثل اون قرار داره.
ناپسند چسمثقال (اشاره به مقدار کمی از چیزی)
She didn't show a dick of interest in the conversation.
یه چسمثقال علاقه به صحبت از خودش نشون نداد.
I haven't seen a dick of progress on this issue.
یه چسمثقال پیشرفت توی این مورد ندیدم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dick» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dick