با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Threshold

ˈθreʃhoʊld ˈθreʃhəʊld / / -ʃəʊld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
استانه، سرحد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
noun countable
استانه، استانه مانند، استانه ای
- to cross the threshold
- وارد خانه شدن
- Iran was at the threshold of profound changes.
- ایران در آستانه‌ی تغییرات ژرفی قرار داشت.
- the threshold of pain
- آستانه‌ی درد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد threshold

  1. noun opening; beginning
    Synonyms: brink, dawn, door, doorstep, doorway, edge, entrance, gate, inception, origin, outset, point, point of departure, sill, start, starting point, verge, vestibule

ارجاع به لغت threshold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «threshold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/threshold

لغات نزدیک threshold

پیشنهاد بهبود معانی