آخرین به‌روزرسانی:

Wreak Havoc

معنی و نمونه‌جمله‌ها

collocation idiom

خرابی به‌ بار آوردن، خراب کردن، مصیبت ایجاد کردن، تباه کردن، نابود کردن، ویران کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالوکیشن‌های کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

A powerful tornado wreaked havoc on the small village.

گردبادی قدرتمند، روستای کوچک را ویران کرد.

The virus wreaked havoc on my computer.

ویروس، کامپیوترم را خراب کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wreak havoc

  1. verb cause destruction
    Synonyms:
    destroy ruin devastate wreck ravage lay waste despoil desolate create chaos play mischief with

ارجاع به لغت wreak havoc

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wreak havoc» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wreak-havoc-with-something

لغات نزدیک wreak havoc

پیشنهاد بهبود معانی