خرابی به بار آوردن، خراب کردن، مصیبت ایجاد کردن، تباه کردن، نابود کردن، ویران کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A powerful tornado wreaked havoc on the small village.
گردبادی قدرتمند، روستای کوچک را ویران کرد.
The virus wreaked havoc on my computer.
ویروس، کامپیوترم را خراب کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wreak havoc» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wreak-havoc-with-something