با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Wreak Havoc

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom
خرابی به‌ بار آوردن، خراب کردن، مصیبت ایجاد کردن، تباه کردن، نابود کردن، ویران کردن
- A powerful tornado wreaked havoc on the small village.
- گردبادی قدرتمند، روستای کوچک را ویران کرد.
- The virus wreaked havoc on my computer.
- ویروس، کامپیوترم را خراب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wreak havoc

  1. verb cause destruction
    Synonyms: create chaos, desolate, despoil, destroy, devastate, lay waste, play mischief with, ravage, ruin, wreck

ارجاع به لغت wreak havoc

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wreak havoc» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wreak-havoc-with-something

لغات نزدیک wreak havoc

پیشنهاد بهبود معانی