فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Regroup

ˌriːˈɡruːp ˌriːˈɡruːp

گذشته‌ی ساده:

regrouped

شکل سوم:

regrouped

سوم‌شخص مفرد:

regroups

وجه وصفی حال:

regrouping

معنی‌ها

verb - transitive verb - intransitive

دوباره متشکل کردن، دوباره گروه‌بندی کردن

verb - transitive verb - intransitive

(ارتش - برای مثال پس از نبرد) دوباره گردآمدن، دوباره آرایش (نظامی) دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد regroup

  1. verb organize anew, as after a setback
    Synonyms:
    reorganize reorganise

ارجاع به لغت regroup

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «regroup» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/regroup

لغات نزدیک regroup

پیشنهاد بهبود معانی