فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dexter

ˈdekstər ˈdekstə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

جانورشناسی (Dexter) گاو دکستر (نژادی ایرلندی از گاوهای کوچک)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

The farmer decided to expand his herd by adding a few Dexter.

کشاورز تصمیم گرفت گله‌ی خود را با اضافه کردن چند گاو دکستر گسترش دهد.

Dexter are known for their hardy nature and adaptability to various climates.

گاوهای دکستر به‌دلیل طبیعت بادوام و سازگاری با آب‌وهوای مختلف شناخته می‌شوند.

adjective adverb

طرف راست، سمت راست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The dexter hand of the statue held a sword.

دست سمت راست مجسمه یک شمشیر در دست داشت.

She wore her watch on her dexter wrist.

ساعتش را روی مچ دست طرف راستش بسته بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dexter

  1. adverb
    Synonyms:
    rightwards rightwardly dextrally

ارجاع به لغت dexter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dexter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dexter

لغات نزدیک dexter

پیشنهاد بهبود معانی