آخرین به‌روزرسانی:

Configure

kənˈfɪɡjər kənˈfɪɡə

گذشته‌ی ساده:

configured

شکل سوم:

configured

سوم‌شخص مفرد:

configures

وجه وصفی حال:

configuring

معنی

verb - transitive

به‌طور خاصی قرار دادن یا آراستن، هم آراستن، هم آراست کردن، به‌طرز خاصی ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد configure

  1. verb to create by combining parts or elements
    Synonyms:
    form shape build compose structure pattern

ارجاع به لغت configure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «configure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/configure

لغات نزدیک configure

پیشنهاد بهبود معانی