بهتنهایی، انفرادی، تنها، یکتنه، بهصورت مستقل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He spent the afternoon solitarily reading by the lake.
او بعدازظهر را بهتنهایی کنار دریاچه به مطالعه گذراند.
She solitarily completed the project without any help.
او پروژه را بدون هیچ کمکی تنها انجام داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «solitarily» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/solitarily