امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Distant Cousin

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

collocation
فامیل دور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He's my distant cousin, I don't see him very often.
- او فامیل دور من است، من او را زیاد نمی بینم.
- She met a distant cousin at a family reunion.
- او در یک گردهمایی خانوادگی با یک فامیل دور ملاقات کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت distant cousin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «distant cousin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/distant-cousin

لغات نزدیک distant cousin

پیشنهاد بهبود معانی