در یخ (غذا و نوشیدنی)
I always keep a pitcher of lemonade on ice.
همیشه یک پارچ لیموناد در یخ میگذارم.
Please put the champagne on ice.
لطفاً شامپاین را در یخ بگذارید.
معلق (طرح و برنامه و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The new project is on ice until further notice.
پروژهی جدید تا اطلاع ثانوی معلق است.
The construction of the building is on ice until the weather improves.
تا زمانی که هوا بهبود یابد، ساختوساز ساختمان معلق است.
قطعی (پیروزی و غیره)
Our victory was on ice.
پیروزی ما قطعی بود.
His success is on ice.
موفقیتش قطعی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «on ice» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/on-ice