سفر خارج، خارج از کشور، خارجه، بیرون از کشور
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
He lives abroad.
او در خارج از کشور زندگی میکند.
Sepehr plans to work abroad after graduation.
سپهر قصد دارد پساز فارغالتحصیلی در خارج کار کند.
She hopes to study abroad next year.
او امیدوار است که سال بعد در خارج از کشور تحصیل کند.
ادبی قدیمی خارج از منزل، دور از خانه، بیرون از منزل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After lunch, we walked abroad.
بعد از نهار در خارج از منزل پیادهروی کردیم.
The children rode their bikes abroad.
بچهها در بیرون از منزل دوچرخهسواری میکردند.
سر زبانها، شایع، فراگیر، بهطور گسترده، در همهجا
A report is abroad that he has died.
گزارشی شایع شده است که حاکی از مردن اوست.
The enemy is abroad in the land.
دشمن در همهجای این سرزمین وجود دارد.
A tree spreading its branches abroad.
درختی که شاخههای خود را به اطراف گسترده است.
از برونمرز، از خارج
به برونمرز رفتن، به خارج رفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abroad» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abroad