گذشتهی ساده:
absquatulatedشکل سوم:
absquatulatedسومشخص مفرد:
absquatulatesوجه وصفی حال:
absquatulatingانگلیسی آمریکایی عامیانه ناگهان رفتن، بدون خداحافظی ترک کردن، غیب شدن، متواری شدن، ناپدید شدن، بیصدا رفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We heard a loud noise and watched the thief absquatulate from the scene.
صدای بلندی شنیدیم و دزدی را که از محل وقوع فرار میکرد را دیدیم.
She absquatulated just before her shift started.
درست قبلاز شروع شیفتش، بیسروصدا رفت.
As soon as the teacher turned around, the mischievous students absquatulated from the classroom.
بهمحض برگشتن معلم، دانشآموزان شیطون از کلاس فرار کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «absquatulate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/absquatulate