فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Armament

ˈɑːrməmənt ˈɑːməmənt

شکل جمع:

armaments

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

سلاح، تسلیحات، جنگ‌افزار، تجهیزات نظامی، قدرت تسلیحاتی

Nazi Germany's minister of armaments

وزیر تسلیحات آلمان نازی

armaments industries

صنایع نظامی (تسلیحاتی)، تخشایی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We must spend our money for purposes other than armament.

بایستی پول خود را به مصارفی غیر از تسلیحات نظامی برسانیم.

What the world needs is moral armament.

آنچه که دنیا نیاز دارد استحکام اخلاقی است.

noun uncountable

فرایند آماده شدن برای جنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The country's armament will take years

آماده شدن کشور برای جنگ سال‌ها طول می‌کشد.

Economic restrictions to industry should only apply to those connected with armaments.

محدودیت‌های اقتصادی در صنعت باید به آن دسته از صنایعی اعمال شود که مربوط به تولید تجهیزات نظامی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد armament

  1. noun weapon
    Synonyms:
    gun weaponry arms hardware ammunition munitions ordnance defense protection security material heat

ارجاع به لغت armament

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «armament» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/armament

لغات نزدیک armament

پیشنهاد بهبود معانی