شکل جمع:
armamentsسلاح، تسلیحات، جنگافزار، تجهیزات نظامی، قدرت تسلیحاتی
Nazi Germany's minister of armaments
وزیر تسلیحات آلمان نازی
armaments industries
صنایع نظامی (تسلیحاتی)، تخشایی
We must spend our money for purposes other than armament.
بایستی پول خود را به مصارفی غیر از تسلیحات نظامی برسانیم.
What the world needs is moral armament.
آنچه که دنیا نیاز دارد استحکام اخلاقی است.
فرایند آماده شدن برای جنگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The country's armament will take years
آماده شدن کشور برای جنگ سالها طول میکشد.
Economic restrictions to industry should only apply to those connected with armaments.
محدودیتهای اقتصادی در صنعت باید به آن دسته از صنایعی اعمال شود که مربوط به تولید تجهیزات نظامی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «armament» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/armament