فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Arms

ɑrmz ɑːmz

گذشته‌ی ساده:

armed

شکل سوم:

armed

وجه وصفی حال:

arming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural B2

اسلحه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

soldiers grabbing their arms and helmets

سربازان اسلحه و کلاه‌خودهایشان را برداشتند

arms and ammunition

اسلحه و مهمات

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد arms

  1. noun family crest
    Synonyms:
    emblem insignia signet escutcheon shield coat heraldry ensign blazonry emblazonry

Collocations

present arms

پیش فنگ، ادای احترام نظامی

by force of arms

به زور اسلحه

port arms!

(ارتش) پیش فنگ!

shoulder arms

(ارتش) دوش فنگ، فرمان دوش فنگ

Idioms

bear arms

1- سلاح حمل کردن 2- در نیروهای مسلح خدمت کردن

lay down one's arms

تسلیم شدن، سلاح بر زمین انداختن

to arms !

آماده‌ی کارزار باش !، سلاح برگیر !

under arms

مسلح، جنگ آماده، آماده‌ی کارزار، سلاح برگرفته

up in arms

1- آماده‌ی کارزار، جنگ آماده، به حالت آماده باش 2- برآشفته، خشمگین

ارجاع به لغت arms

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «arms» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/arms

لغات نزدیک arms

پیشنهاد بهبود معانی