با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Arms

ɑrmz ɑːmz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    armed
  • شکل سوم:

    armed
  • وجه وصفی حال:

    arming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural B2
اسلحه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- soldiers grabbing their arms and helmets
- سربازان اسلحه و کلاه‌خودهایشان را برداشتند
- arms and ammunition
- اسلحه و مهمات
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد arms

  1. noun family crest
    Synonyms: blazonry, coat, emblazonry, emblem, ensign, escutcheon, heraldry, insignia, shield, signet

Collocations

Idioms

  • bear arms

    1- سلاح حمل کردن 2- در نیروهای مسلح خدمت کردن

  • lay down one's arms

    تسلیم شدن، سلاح بر زمین انداختن

  • to arms !

    آماده‌ی کارزار باش !، سلاح برگیر !

  • under arms

    مسلح، جنگ آماده، آماده‌ی کارزار، سلاح برگرفته

  • up in arms

    1- آماده‌ی کارزار، جنگ آماده، به حالت آماده باش 2- برآشفته، خشمگین

ارجاع به لغت arms

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «arms» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arms

لغات نزدیک arms

پیشنهاد بهبود معانی