پرداختن، متحمل شدن، تسویه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The company defrayed his travel costs entirely.
شرکت کلیهی مخارج سفر او را پرداخت کرد.
All of your expenses are defrayable.
همهی هزینههای شما قابل بازپرداخت میباشند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «defray» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/defray