گذشتهی ساده:
defrockedشکل سوم:
defrockedسومشخص مفرد:
defrocksوجه وصفی حال:
defrockingخلع لباس کردن، از مقام روحانیت برکنار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was defrocked and forbidden to perform religious duties.
او خلع لباس شد و از انجام وظایف مذهبی منع گردید.
Several priests were defrocked due to serious allegations.
چند کشیش بهدلیل اتهامات جدی خلع لباس شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «defrock» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/defrock