فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Superimpose

ˌsuːpərɪmˈpoʊz ˌsuːpərɪmˈpəʊz

گذشته‌ی ساده:

superimposed

شکل سوم:

superimposed

سوم‌شخص مفرد:

superimposes

وجه وصفی حال:

superimposing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

روی چیزی قرار گرفتن، اضافه شدن بر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

habits which have been superimposed on other habits

عاداتی که بر عادات دیگر منطبق شده‌اند

You can superimpose the lettering directly onto one of your pictures.

می‌توانید حروف را مستقیماً روی یکی از تصاویر خود قرار دهید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد superimpose

  1. verb place on top of
    Synonyms:
    lay over superpose

ارجاع به لغت superimpose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «superimpose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/superimpose

لغات نزدیک superimpose

پیشنهاد بهبود معانی