گذشتهی ساده:
superimposedشکل سوم:
superimposedسومشخص مفرد:
superimposesوجه وصفی حال:
superimposingروی چیزی قرار گرفتن، اضافه شدن بر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
habits which have been superimposed on other habits
عاداتی که بر عادات دیگر منطبق شدهاند
You can superimpose the lettering directly onto one of your pictures.
میتوانید حروف را مستقیماً روی یکی از تصاویر خود قرار دهید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «superimpose» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/superimpose