امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Overlapping

    ˌoʊvəˈlæpɪŋ ˌəʊvəˈlæpɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      overlapped

    • شکل سوم:

      overlapped

    • سوم‌شخص مفرد:

      overlaps

    معنی

    adverb
    رویهم افتاده، دارای اشتراک

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد overlapping

    1. verb lie over something else
      Synonyms:
      covering overlaying overlapping intersecting intersect overhanging flapping
      Antonyms:
      separating dividing
    1. noun covering with a design in which one element covers a part of another (as with tiles or shingles)
      Synonyms:
      lapping imbrication
    1. adjective
      Synonyms:
      coinciding coincidental overlying projecting protruding extending imbricate imbricated super-imposed jugate lapstrake obvolute obvoluted

    ارجاع به لغت overlapping

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «overlapping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overlapping

    لغات نزدیک overlapping

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دوفتیله ای دوقطعه ساز دولتمرد با نفوذ دون روال دون شمردن کسی دون پندارانه دونویسه دوکپهای دوگنجایشی دو آسه ای دچار اعتصاب دچار جنون آتش افروزی دچار روان تکان کردن دچار ضلالت شدن دچار غفلت دچارصفرا دچار تورم دچار دلهره دچار روان شیدایی دژ روان کردن روحیه