فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Overland

ˈoʊvərlænd ˈoʊvərlænd ˌəʊvəˈlænd ˌəʊvəˈlænd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective adverb
    از راه خشکی، در روی زمین، از راه زمینی
    • - an overland route to China
    • - راه زمینی به طرف چین
    • - We shipped the goods overland.
    • - کالاها را از راه خشکی فرستادیم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد overland

  1. adjective
    Synonyms: transcontinental, coast-to-coast, fast, west coast, east coast, plane, train, stage, bus, air, pullman, through

ارجاع به لغت overland

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overland» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overland

لغات نزدیک overland

پیشنهاد بهبود معانی