گذشتهی ساده:
coughed upشکل سوم:
coughed upسومشخص مفرد:
coughs upوجه وصفی حال:
coughing up(بههمراه سرفه) بالا آوردن
The cat coughed up a hairball on the carpet.
گربه یک گلوله مو را بههمراه سرفه روی فرش بالا آورد.
The doctor asked me to cough up some phlegm for testing.
دکتر از من خواست برای آزمایش مقداری خلط بالا بیاورم.
(پول یا اطلاعاتی را به اجبار) دادن، پرداختن، سلفیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I had to cough up the money I owed for the concert tickets.
مجبور شدم پولی را که برای بلیط کنسرت بدهکارم را به زور بدهم.
It's time you coughed up the money you owe me.
وقت آن است پولی را که به من بدهکاری را بپردازی.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cough up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cough-up