آخرین به‌روزرسانی:

Cough

kɒːf kɒf

گذشته‌ی ساده:

coughed

شکل سوم:

coughed

سوم‌شخص مفرد:

coughs

وجه وصفی حال:

coughing

شکل جمع:

coughs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive B1

سرفه، سرفه کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Even in a crowded movie house I could recognize my father by his cough.

حتی در سینمای شلوغ هم پدرم را از سرفه‌اش می‌شناختم.

Our baby has a cough and a fever.

بچه‌ی ما سرفه می‌کند و تب دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Don't cough in my face!

توی صورتم سرفه نکن!

The engine coughed a few times and died out.

موتور چند صدای سرفه مانند کرد و خاموش شد.

He coughed up blood.

او خون سرفه کرد.

When he saw the gun, he coughed up the money.

هفت‌تیر را که دید پول‌ها را داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cough

  1. noun expelled air with sound
    Synonyms:
    hack ahem hem bark whoop cold tickle in throat frog in throat croup
  1. verb expelling air with sound
    Synonyms:
    choke vomit hack clear throat hem spit up expectorate hawk bark convulse whoop

Phrasal verbs

cough up

(به‌همراه سرفه) بالا آوردن

(پول یا اطلاعاتی را به اجبار) دادن، پرداختن، سلفیدن

ارجاع به لغت cough

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cough» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cough

لغات نزدیک cough

پیشنهاد بهبود معانی