فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Cough

kɒːf kɒf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    coughed
  • شکل سوم:

    coughed
  • سوم شخص مفرد:

    coughs
  • وجه وصفی حال:

    coughing
  • شکل جمع:

    coughs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive verb - intransitive B1
    سرفه، سرفه کردن
    • - Even in a crowded movie house I could recognize my father by his cough.
    • - حتی در سینمای شلوغ هم پدرم را از سرفه‌اش می‌شناختم.
    • - Our baby has a cough and a fever.
    • - بچه‌ی ما سرفه می‌کند و تب دارد.
    • - Don't cough in my face!
    • - توی صورتم سرفه نکن!
    • - The engine coughed a few times and died out.
    • - موتور چند صدای سرفه مانند کرد و خاموش شد.
    • - He coughed up blood.
    • - او خون سرفه کرد.
    • - When he saw the gun, he coughed up the money.
    • - هفت‌تیر را که دید پول‌ها را داد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد cough

  1. noun expelled air with sound
    Synonyms: ahem, bark, cold, croup, frog in throat, hack, hem, tickle in throat, whoop
  2. verb expelling air with sound
    Synonyms: bark, choke, clear throat, convulse, expectorate, hack, hawk, hem, spit up, vomit, whoop

Phrasal verbs

  • cough up

    پرداختن، سلفیدن

ارجاع به لغت cough

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cough» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cough

لغات نزدیک cough

پیشنهاد بهبود معانی