گذشتهی ساده:
coughedشکل سوم:
coughedسومشخص مفرد:
coughsوجه وصفی حال:
coughingشکل جمع:
coughsسرفه، سرفه کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Even in a crowded movie house I could recognize my father by his cough.
حتی در سینمای شلوغ هم پدرم را از سرفهاش میشناختم.
Our baby has a cough and a fever.
بچهی ما سرفه میکند و تب دارد.
Don't cough in my face!
توی صورتم سرفه نکن!
The engine coughed a few times and died out.
موتور چند صدای سرفه مانند کرد و خاموش شد.
He coughed up blood.
او خون سرفه کرد.
When he saw the gun, he coughed up the money.
هفتتیر را که دید پولها را داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cough» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cough