با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Overcompensate

ˌoʊvərˈkɑːmpənseɪt ˌəʊvəˈkɒmpənseɪt / / -pen-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    overcompensated
  • شکل سوم:

    overcompensated
  • سوم‌شخص مفرد:

    overcompensates
  • وجه وصفی حال:

    overcompensating

معنی‌ها

verb - transitive verb - intransitive
بیش‌از‌حد جبران کردن، فزون شیانیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
verb - transitive verb - intransitive
(روان شناسی) جبران مفرط کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overcompensate

  1. verb To make corrections
    Synonyms: overreact, overdo a good thing, blunder, lean over too far backward
  2. verb Make excessive corrections for fear of making an error
    Synonyms: over-correct
  3. verb Make up for shortcomings or a feeling of inferiority by exaggerating good qualities
    Synonyms: cover, compensate

ارجاع به لغت overcompensate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overcompensate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overcompensate

لغات نزدیک overcompensate

پیشنهاد بهبود معانی