با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Royally

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    توسط افراد صاحب‌مقام یا دودمان سلطنتی
    • - a royally bred race horse
    • - اسبی از نژاد سلطنتی
    • - royally appointed secretaries
    • - وزرای منصوب سلطنتی
  • adverb
    به‌طور سلطنتی، شاهانه، ملکانه، خسروانه، به‌طور بسیار مجلل، به‌طور تجملاتی، به‌طور لاکژری/لاکشری (=غلط مصطلح: لاکچری)
    • - I was treated royally.
    • - به‌طور شاهانه با من رفتار شد.
    • - Come in, and let us banquet royally.
    • - بیا تو تا ضیافتی لاکژری برپا کنیم.
  • adverb informal
    (تأکید) تا حد بسیار زیادی، کاملاً، به‌کلی
    • - Their priorities are royally messed up.
    • - اولویت‌های آن‌ها کاملاً به هم ریخته است.
    • - Their apartments have been royally trashed.
    • - آپارتمان‌های آن‌ها به‌کلی خسارت دیده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد royally

  1. adverb In a royal manner
    Synonyms: like kings, like royalty
  2. adjective
    Synonyms: magnanimously, liberally, munificently, bounteously, lavishly

لغات هم‌خانواده royally

ارجاع به لغت royally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «royally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/royally

لغات نزدیک royally

پیشنهاد بهبود معانی