توسط افراد صاحبمقام یا دودمان سلطنتی
a royally bred race horse
اسبی از نژاد سلطنتی
royally appointed secretaries
وزرای منصوب سلطنتی
بهطور سلطنتی، شاهانه، ملکانه، خسروانه، بهطور بسیار مجلل، بهطور تجملاتی، بهطور لاکژری/لاکشری (=غلط مصطلح: لاکچری)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was treated royally.
بهطور شاهانه با من رفتار شد.
Come in, and let us banquet royally.
بیا تو تا ضیافتی لاکژری برپا کنیم.
(تأکید) تا حد بسیار زیادی، کاملاً، بهکلی
Their priorities are royally messed up.
اولویتهای آنها کاملاً به هم ریخته است.
Their apartments have been royally trashed.
آپارتمانهای آنها بهکلی خسارت دیده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «royally» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/royally