فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Finery

ˈfaɪnəri ˈfaɪnəri

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

زیورآلات، زروزیور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The wealthy socialite was known for her extravagant taste in finery.

این فرد سرشناس ثروتمند به‌خاطر ذائقه ولخرجی‌اش در زروزیور معروف بود.

He was a great warrior bedecked in finery.

او یک جنگجوی بزرگ بود که با زیورآلات تزئین شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد finery

  1. noun best clothing
    Synonyms:
    apparel gear suit formals fancy dress Sunday best decoration splendor regalia trimmings trappings frippery bib and tucker caparison trinkets
    Antonyms:
    rags

ارجاع به لغت finery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «finery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/finery

لغات نزدیک finery

پیشنهاد بهبود معانی