فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Trimmings

ˈtrɪmɪŋz ˈtrɪmɪŋz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun plural
    تزئینات، آرایش، دکور، مخلفات
    • - For Thanksgiving, we always have turkey with all the trimmings.
    • - برای جشن شکرگزاری، همیشه بوقلمون و مخلفات می‌خوریم.
    • - a hat with fur trimmings
    • - کلاه با تزیینات پر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد trimmings

  1. noun accessories, extras
    Synonyms: accent, accompaniments, additions, clippings, decorations, fixings, frills, garnish, ornaments, supplements, trappings

ارجاع به لغت trimmings

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trimmings» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trimmings

لغات نزدیک trimmings

پیشنهاد بهبود معانی