آخرین به‌روزرسانی:

Trimmings

ˈtrɪmɪŋz ˈtrɪmɪŋz

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

تزئینات، آرایش، دکور، مخلفات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

For Thanksgiving, we always have turkey with all the trimmings.

برای جشن شکرگزاری، همیشه بوقلمون و مخلفات می‌خوریم.

a hat with fur trimmings

کلاه با تزیینات پر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trimmings

  1. noun accessories, extras
    Synonyms:
    additions extras supplements accompaniments ornaments decorations fixings trappings garnish frills accent clippings

ارجاع به لغت trimmings

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trimmings» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trimmings

لغات نزدیک trimmings

پیشنهاد بهبود معانی