فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Byzantine

ˈbɪzənˌtin bɪˈzæntaɪn

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal

بسیار پیچیده

The contract was filled with byzantine clauses and stipulations that made it difficult to understand.

این قرارداد پر از بندها و شروط بسیار پیچیده بود که درک آن را دشوار می‌کرد.

The company's decision-making process was byzantine.

فرایند تصمیم‌گیری شرکت بسیار پیچیده بود.

adjective

مربوط به بیزانس، مربوط به روم شرقی، بیزانسی (با B بزرگ)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The Byzantine Empire played a significant role in shaping the history of Europe and the Middle East.

امپراتوری بیزانس نقش مهمی در شکل‌گیری تاریخ اروپا و خاورمیانه داشت.

the Byzantine architecture

معماری بیزانسی

noun countable

بیزانسی (بومی یا ساکن بیزانس) (با B بزرگ)

Many Byzantines were skilled craftsmen and artists.

بسیاری از بیزانسی‌ها صنعتگران و هنرمندان ماهری بودند.

The Byzantines developed a unique style of art.

بیزانسی‌ها سبک منحصر‌به‌فردی از هنر را توسعه دادند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد byzantine

  1. adjective difficult to understand because of intricacy
    Synonyms:
    complex complicated intricate involved elaborate convoluted tangled tortuous knotty labyrinthine involute daedal daedalian

ارجاع به لغت byzantine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «byzantine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/byzantine

لغات نزدیک byzantine

پیشنهاد بهبود معانی