فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Involute

ˈɪnvəluːt ˈɪnvəluːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • بغرنج، تودرتو، مبهم، پیچیده، پیچ‌دار، پیچیده شدن، پیچ‌دار شدن
    • - involute shells
    • - صدف‌های درون‌پیچ
    • - involute leaves
    • - برگ‌های پیچ‌‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد involute

  1. adjective Especially of petals or leaves in bud; having margins rolled inward
    Synonyms: rolled
  2. adjective Difficult to understand because of intricacy
    Synonyms: byzantine, complex, complicated, convoluted, daedal, daedalian, elaborate, intricate, involved, knotty, labyrinthine, tangled

ارجاع به لغت involute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «involute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/involute

لغات نزدیک involute

پیشنهاد بهبود معانی