فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pinch-hit

ˈpɪntʃˈhɪt pɪntʃhɪt pɪntʃhɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive
    (بیسبال یا سافت‌بال) ضربه زدن به‌جای بازیکنی که از قبل مشخص شده است
    • - Davalillo goes up to pinch-hit.
    • - داوالیلو جلو رفت تا به‌جای بازیکن دیگری ضربه بزند.
    • - Let Ben pinch-hit—he's a better hitter than John.
    • - بذار بن ضربه رو بزنه. اون از جان چوب‌زن بهتریه.
  • verb - intransitive
    (آمریکا - عامیانه) در هنگام اضطرار مسئولیت شخص دیگری را به عهده گرفتن
    • - He was pinch-hitting for one of the TV sportscasters.
    • - او به‌جای یکی از گویندگان ورزشی فعالیت می‌کرد.
    • - The staff here can pinch hit for each other when the hotel is busy.
    • - وقتی هتل شلوغ است، کارکنان اینجا می‌توانند به‌جای یکدیگر کار کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pinch-hit

  1. verb bat for
    Synonyms: fill in, hit for, stand in for, substitute hit

ارجاع به لغت pinch-hit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pinch-hit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pinch-hit

لغات نزدیک pinch-hit

پیشنهاد بهبود معانی