آخرین به‌روزرسانی:

Pinch-hit

ˈpɪntʃˈhɪt pɪntʃhɪt pɪntʃhɪt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive

(بیسبال یا سافت‌بال) ضربه زدن به‌جای بازیکنی که از قبل مشخص شده است

Davalillo goes up to pinch-hit.

داوالیلو جلو رفت تا به‌جای بازیکن دیگری ضربه بزند.

Let Ben pinch-hit—he's a better hitter than John.

بذار بن ضربه رو بزنه. اون از جان چوب‌زن بهتریه.

verb - intransitive

(آمریکا - عامیانه) در هنگام اضطرار مسئولیت شخص دیگری را به عهده گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He was pinch-hitting for one of the TV sportscasters.

او به‌جای یکی از گویندگان ورزشی فعالیت می‌کرد.

The staff here can pinch hit for each other when the hotel is busy.

وقتی هتل شلوغ است، کارکنان اینجا می‌توانند به‌جای یکدیگر کار کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pinch-hit

  1. verb bat for
    Synonyms:
    substitute hit stand in for fill in hit for

ارجاع به لغت pinch-hit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pinch-hit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pinch-hit

لغات نزدیک pinch-hit

پیشنهاد بهبود معانی